معنی کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت ,, معنی کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت پ, معنی lcbj، اjتrاblcbj، ;gi lcbj، glibاc lcbj، اaتfاi ;jاi، scxja krwc bاjsتj، udf [mdd lcbj اx، scxja lcbj، kgاkت ,, معنی اصطلاح کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت ,, معادل کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت ,, کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت , چی میشه؟, کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت , یعنی چی؟, کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت , synonym, کردن، انتقادکردن، گله کردن، لکهدار کردن، اشتباه گناه، سرزنش مقصر دانستن، عیب جویی کردن از، سرزنش کردن، ملامت , definition,